اجراى طرح ضد کارگرى حذف سوبسيدها بطور خزنده شروع شده است. هزینه برق بیش از دو برابر شد. قيمت نان بزودی چند برابر میشود. دولت اسلامى تنها با حذف سوبسيد نان چند ميليارد به جيب ميزند. در مملکتی که نان جزو اصلی غذای مردم محروم است، معنی عملی رشد سرطانی قیمت نان چیزی جز تحميل گرسنگی شدید نیست. افزایش قیمتها اما در حد اعلام نرخ آزاد اوليه آن نمی ماند. آزاد شدن قیمت سوخت و حاملهای انرژی و لذا بالا رفتن هزينه حمل و نقل و اجاره و غیره٬ در تعیین هزینه های تمام شده کالاها محاسبه ميشوند. حلقه های زنجیره اى اقتصاد نهایتا نرخ ارائه کالاها را در بازار به حد بسیار بالاتری از وعده های افزايش قيمتهاى کنونی رژيم اسلامى میبرد. و اینها برای جیب خالی کارگر و زحمتکش بیشتر از "رياضت اقتصادی" است. نام واقعی تر اين سياست در ایران، که ناف نرخ دستمزدها را چند مرتبه زیر خط فقر بریده اند، انهدام اقتصادی خانواده کارگری است.
میلتون فریدمن مرده است اما شاگردان او در حکومت اسلامى و اپوزيسيون بورژوائى زنده اند. در اروپای غربی و آمریکای شمالى اجرای سیاستهای صرفه جوئی اساسا با انجماد و کاهش دستمزدها، زدن دستاوردهای طبقه کارگر در قلمرو حقوق کار و قراردادها، و زدن خدمات اجتماعی پیش میرود. در کشورهائی مانند ایران که این حقوق اساسا وجود ندارد و اقتصاد سرمایه داری متکی بر استثمار شدید نیروی کار ارزان و درجه ای سوبسید دولتی برای کالاهای اساسی است، تنها راه سرمايه براى صرفه جوئى حذف سوبسیدهای دولتی و تعمیق بردگى کارگر است. اگر در انگلستان و فرانسه راستهائی چون کامرون و سارکوزی مجری این سیاستها هستند، در ایران اسلام زده "آیت الله فریدمن" این بار را بدوش میکشد. نسخه یکی است، هدف یکی است، تفاوتی اگر هست در موقعیت حکومتهای سرمایه داری و تاثيرات اين سياستها بر زندگى بلافصل طبقه کارگر در هر کشورى است.
فرانسه در تب اعتصاب و اعتراض میلیونها کارگر و انسان شریف علیه تصويب قوانین جدید میسوزد. در ایران اما هیئت حاکمه اسلامی در وحشت پاريس شدن تهران است. در فرانسه "عقلای هیئت حاکمه" در پس اعتراضات کنونی تهدید عبور از مرزهای قانونی و پارلمانی و رادیکالیزه شدن را میبینند. آخر در تاریخ آن کشور تجربه کمون پاریس و چند انقلاب وجود دارد. در ایران اما قانون و چهارچوب قانونی ویژه اهل بیت خانواده اسلامیون و اپوزیسیون مجاز و مجیزگو است. اگر تجربه فرانسه در ايران بدست گرفته شود٬ کار رژیم اسلامی تمام است. به همین دلیل همه نیروهای سرکوبگر بسیج شده اند تا به پیشواز ظهور امام زمان سرمایه، آیت الله فریدمن، بروند. شورای امنیت ملی و وزارت اطلاعات و سپاه و ناجا و اوباش همه بخط شده اند. اگر در تبلیغات براى جنگ علیه آمریکا و اسرائیل خط و نشان ميکشند، در دنیای واقعی اما، در خیابانها و محلات و مراکز صنعتی صف آرائى کرده اند و هر روز خبر سنگر بندى نیروهایشان را در جنگ علیه طبقه کارگر به رخ میکشند.
این شبح کمونیسم و اعتراض رادیکال کارگری است که عصاره قدرت سرمایه و اسلام در ایران را درهم فشرده و به صحنه آورده است. این وحشت بالائی ها از سونامی قدرت پائینی ها است که ارتش اسلام را علیه "کفر" بسیج کرده است. شناعت سرمایه و اسلام در ایران لخت و عور مقابل چشم طبقه کارگر است. اگر طبقه کارگر ایران یک دهم آزادی و تشکل طبقه کارگر فرانسه را داشت، امروز اینها سر کار نبودند. با اینحال حکومت اسلامی میداند که اختناق نمیتواند ضامن سکوت طبقه کارگر و تداوم دیکتاتوری عریان سرمایه باشد. رژیم اسلامی میداند که جامعه ملتهب و آماده انفجار است و این یکی با دعوای برادران قاتل شان برسر سهم قدرت سیاسی و اقتصادی و بقاى نظام تفاوت دارد.
اگر مردم ایران قرار است از تجربه ای بیاموزند، فرانسه بهترین نمونه است. روشهای طبقه کارگر فرانسه، زنجیره اعتصابات، اقدامات متحدانه زنان و جوانان، متکى شدن به سنت عمل مستقیم و ابتکارات توده ای، اتحاد و همبستگی وسیعی که دنیا را به تحسین واداشته و کل سیستم تبلیغات عوامفريبانه دولتی را فلج کرده٬ و روشهای رادیکالی که از چهره واقعی دمکراسی غربی نقاب برکشیده است. طبقه کارگر فرانسه راه را نشان داده است.
رویدادهای فرانسه خبر خوشی برای سینه چاکان دمکرات جهان سومی و اسلام زده و "ضد خشونت" نبود. اين جماعت هرچه بخود بپیچند و بگویند هنوز در فرانسه کهریزگ نداریم، از این واقعیت نمیتوانند فرار کنند که با تئوری آنها کارگران فرانسه باید "قانونا" علیه قانون ضد کارگری سارکوزى و بورژوازى اقدام میکردند. اینجا ديگر حناى قانونگرائى رنگ ندارد. اينجا دیگر نمیتوان ولتر بيچاره را گروگان گرفت تا از آخوند دفاع کرد. اینجا دیگر نمیتوان علیه انقلاب رجز خواند تا ارتجاع را تطهیر کرد. دمکراسى در مهد آن با تناقضات خرد کننده روبرو است و ناچار شده پليس و نيروى سرکوب را در دفاع از سرمايه و عليه طبقه کارگر به خيابانها بفرستد. کارگران فرانسه اگر نتوانند بدلیل کمبودها و محدودیتهای فعلی این مبارزه را با تکرار الگوی کموناردها به پیروزی برسانند، در ایران تکرار چنین واقعه ای ضرورتا چنین سرنوشتی نخواهد داشت. در ایران بدست گرفتن تجربه فرانسه در اولين گام به سقوط دولت اسلامى منجر ميشود.
طبقه کارگر و رهبران کارگری، لایه فعالین و سازماندهندگان رادیکال جنبشهای اجتماعی برابری طلب و ضد تبعیض باید بسرعت آماده شوند. در دنیای امروز، علیرغم تفاوتها، سرمایه کمابیش مسیر واحدی را میرود و از الگوهای واحدی تبعیت میکند. جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر، جنبش کمونیستی کارگری، جنبش رفع تبعیض نیز باید از الگوها دنیای امروز و تجارب انقلابی بهره گیرد. امروز بیش از هر زمان، با فرض ایستگاههای سیاسی مختلفی که میتواند روند پیچیده اوضاع پیش پاى ما بگذارد و باید برای آن آماده باشيم٬ این نهايتا تقابل راه حلهای اجتماعی و طبقاتی چپ و راست است که سرنوشت آتی جامعه را رقم میزند. دوره اصلاح طلبى اسلامى و مدنى چيگرى آخوندى تمام شده است. دوره انتخابهاى سرنوشت ساز و تاريخساز فرا رسيده است. در ایران بویژه آزادی از فقر و اختناق و ارتجاع اسلام و سرمايه٬ تنها از مسیر یک انقلاب رهائی بخش کمونیستی میگذرد. دنیای امروز بیش از هر زمان به انقلاب کارگری نیاز دارد. *